گردش الینا
سلام دوستای گل دیروزبرای خرید مدرسه به بیرون رفته بودیم اما چون الیناگریه میکردنتونستیم زیاد بگردیم بخاطر همین هم مادرم گفت بهتره به خونه خاله بریم پدرم هم مارو برد خونه خاله مامانم رفتیم داخل ولی چون خونه خلوت بود وهیشکی نبودالینا حوصله اش سررفت وخاله ام گفت که بهتره بریم خونه صدیقه خانم وقتی که رفتیم اونجا دیدیم که خواهرشون هم اونجاست الیناهم وقتی سه تابچه کوچیک ودوتا زیرهفت سال دیدتعجب کردو همینطوری ساکت نشست وبچه هارونگاه کرد بعدازاینکه ازخونه صدیقه خانم اومدیم بیرون باباماروبه یه روستوران برد تانهار بخوریم راستش چون چراغهاش پرنوربودن ورستوران رو روشن روشن کرده بودن الینا هی میخندید چندتاعکس هم ازش گرفتیم که توگوشی باباست وقتی اومد خونه میذارمشون تو وبلاگ
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی