دوستای الینا
سلام دوستای گل الینا چندروز پیش عمه ومادربزرگم اینا وقتی که داشتن از شمال به خونه مااومدن تاهم خونه جدیدمونو ببینن هم اینکه الیناروببینن من2تادختر عمه دارم سوین وسلداخیلییییییییییی نازن درست مثل الینا
خوب بریم سربحث اصلیمون الینا وقتی که 4-5ماهش بود عمه ام اینارو دیده بود به خاطرهمین هم یه کم تعجب کردولی بعداباسوین وسلدا دوست شدیعنی دوستیشون تاجایی پیشرفت که سلدا کوچولومیگفت الینا روباخودمون ببریم تبریزمابزرگش کنیم نقشه هم کشیده بود نقشش هم این بودکه مالباساووسایل الینارو زود جمع کنیم شیشه هاشم بشوریم وباشیرخشک هاش بذاریم توکیفش وبعدهم بدیم بهشون که همراه الینا ببرن خونشون عمه ام هم هرچی سعی میکردنمیتونست منصرفش کنه بخاطر همین هم گفت که ماالآن خیلی وسایل داریم ما الآن بریم الینا اینا که اومدن خونمون وسلایلشو میگیریم وپیش خودمون نگهش میداریم ولی بابام که رسوندشون راه آهن وبرگشت گفت که سلداهنوز منصرف نشده بودو توراه آهن هم داشت نقشه هاشومیگرفت که الینارو نگه دارن